خواننده: eMziper
آلبوم: گربه مرده
نام آهنگ: نــــارو

Intro:
هی پسر!... منُ یادت میاد!؟... همونی که رفاقت رو با هم تا تهش رفتیم... یادته خیلیا چش نداشتن ببینن!؟... ولی تو همه چیو خراب کردی... داشتی تو دلت بهم می خندیدی، آره!؟... فکر کردی مارو دور زدی!؟... همه چی تموم می شه!؟... می شه مثِ روز اول، آره!؟... الان یه نگا به خودت بنداز!... کجایی!؟ کیه که داره می خنده!؟... دور و برت کسی نیست، نه!؟ می دونم، سرت پایینه، ولی هنوز خیلی از حرفام مونده... که eMziper می خواد واست بگه...

قسمت 1:
دوست داری گوش کنی به حرف دل رفیقم؟
می خوای بهت بگم تمام اون چیزایی رو که دیدم؟
از کجاش دوست داری شروع کنم سر حال بیایی یه کم
از زمانی که مثل دو تا مرد واسه رفاقت شدین هم قسم
روز اولی که عهد کردین و رفاقتُ به هم زدین جوش
پیکا رفت بالا گفتین سلامتیه جفتمون بزن نوش
فکر نمی کنم چیزی یادت بیاد، چون تو بویی نبردی از معرفت
دارم می بینم که چجوری تو داری به تنهایی می کنی عادت
بین رفیقات تنها باشی خیلی دردش بیشتر ِ از زندگیه تو غربت
تنهایی رو خودت انتخاب کردی زیر پات له کردی هر چی مرد و مردونگیه
تو به خودت می گی مرد هزار تا نامرد از تو مردترن
گفتن لفظ مرد واسه تو یکی دیوونگیه
فروختی رفاقتُ به هر چیز و نا چیز
اینکار انسان سالم نیست کار تو، یه آدم مریض
بهر زندگیتو تبدیل کردی به فصل پاییز

همخوانی:
تو می خواستی پرواز کنی تو می خواستی بالا بری
تو کُشتی مردونگی رو زمین زدی رفاقتُ
نارو زدی به کسی که بال تو بود واسه پرواز
تو محکومی که تا ابد زندان باشی توی قفس
پاپ:
تو فکر پرواز بودی ... بی بال و پَر شدی
محکومی تا ابد ... باشی تو قفس

قسمت 2:
شب و روز زندگیتون با هم بود یادت هست
وقتی لنگ بودی می گفتی رفیق راس کارت هست
یه کمی پول بدی تا شب برگشته تو جیبت
تنها کسی که همیشه پشتت بود و همدم و رفیقت
برکت نون و نمکی که با هم خوردین سر یه سفره
ارزشش از عالم بیشتر ولی واسه تو یکی خیلی مفته
تمام اون چیزایی که نداشتی و با کمکش تو این مدت تو ساختی
همشُ، آره، کل زندگیتو واسه یه چیز اونم هوست بود که تو باختی
مردونگی که دم می زدی ازش تو وجودت خُشکید و مُرد
تو کاری کردی که ابلیس جلوی تو با تمام ادعاش کم آورد
اونقدر پست شدی که تونستی به رفیقت خنجر بزنی از پشت
تو نارو زدی، کاری که نابودت کرد، تو رو بدجوری زمین زد و کشت
مثل یه زندانیه توی قفس، سرت پایینه تا ابد بین تمام آدمای ریز و درشت

(همخوانی)

قسمت 3:
می خواستی چیزی رو به دست بیاری به قیمت اینکه همه چی رو بدی از دست
تو خودت انتخاب کردی از بین رفاقت و هوس
خب واسه همینم هس الان دور و برت کسی نیس، تنها موندی و بی کس
تو اون دخترُ انتخاب کردی و واسه یه مدت کوتاه عشق حال کل عمرتُ دادی به باد
وقتی به خودت اومدی دیدی کسایی که می شناختی حتی یک لحظه تو رو نمی یارن به یاد
زیراب رفیقتُ زدی واسه چیزی که با پستترین چیزا نمیشه کردش عوض
بعدش افتادی به پاش و التماس که هر کاری کردی بوده بدون قصد و غرض
دوست دختر رفیقتُ بر زدی حالا وانمود می کنی هیچ اتفاقی نیفتاده
اصلا همش مال تو، دیگه چرا رفیقتُ کوچیک کردی و جلوی اون دختر خار و پاره پاره
خفت آرزوییه که هر انسانی واسه تو داره

(همخوانی (پاپ: 2بار))